ترکی هَرچِگانی، حسینعلی (6 مرداد ۱۳۲۷ - 4بهمن ۱۳۶۰)، فرمانده تیپ ۱۷علی بن ابیطالب(ع)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
او در روستای هَرچِگان از توابع شهرستان شهرکرد* در استان چهارمحال و بختیاری* به دنیا آمد. پدرش عبدالمناف، کشاورز بود و مادرش معصومه نام داشت. او فرزند چهارم خانواده بود که بعد از برادرانش، رحمتالله، قدرتالله و محمدعلی به دنیا آمد و پس از او نیز دو پسر و دو دختر دیگر به جمع خانوادهشان اضافه شد. کودکی حسینعلی در روستای هَرچِگان سپری شد (سرخ ... ، ۴۴).
حسینعلی ۱۳۳۸ ش در دبستان سرداریه روستای هَرچِگان وارد مقطع ابتدایی شد و پنج سال ابتدایی را در این مدرسه گذراند و به علت نبود مدرسه برای خواندن پایهی ششم به روستای نافچ* از توابع شهرستان شهرکرد رفت. ۱۳۴۴ ش گواهی نامه پایان تحصیلات ابتدایی را از دبستان قُلزُم روستای نافچ گرفت. او مسافت بین خانه تا مدرسه را با دوچرخه طی میکرد. پس از اتمام دورهی شش سالهی ابتدایی برای ادامه تحصیل و یافتن کاری مناسب به خرمشهر مهاجرت کرد. روزها کار میکرد و شبها در مدرسه شبانه درس میخواند. با وجود علاقهی بسیار به کسب علم، توانست اول متوسطه را به صورت شبانه بگذراند ولی به اصرار خانواده مجبور شد دوباره به زادگاهش هَرچِگان بازگردد (علمدار، ص ۲۰).
حسینعلی ۱۳۴۷ ش به خدمت سربازی اعزام شد و بعد از گذراندن دوره آموزشی به گارد جاویدان پهلوی منتقل شد (همو، ص ۴۰). چند وقتی را در کشور عمان(قیام ظفار، قیام مردم ظفار بر علیه حکومت عمان) به سر برد، در حالی که حتی یک گلوله هم شلیک نکرد و تنها از تجربه جنگهای پارتیزانی بهره برد (همو، ص ۲۰). 1349ش بعد از اتمام خدمت سربازی، حسینعلی به همراه سه نفر از سربازهای گارد جاویدان در سازمان برنامه و بودجه کشور دعوت به کار و استخدام میشوند. شیفت کاریشان ۲۴ ساعت کار و ۲۴ ساعت استراحت بود (همو، ص ۴۶). او زمان استراحتش را به کار فنرسازی در مغازه قربانعلی کیانی در خیابان قزوین تهران میگذراند (همو، ص ۵۴). 1351 ش خطبه عقد او و خانم عصمت محمدی(دختر خالهاش) در دفتر عقد و ازدواج حاج شیخ عبدالعلی سرشاد در شهر فرخشهر* از توابع شهرستان شهرکرد استان چهارمحال و بختیاری توسط حاج آقا خوانده شد (علمدار، ص ۴۶). آغاز زندگی مشترک حسینعلی و همسرش در خانهای اجارهای در محله نظام آباد، خیابان کهن تهران شروع شد (همو، ص ۵۰). حسینعلی زمانی که در تهران زندگی میکرد به ورزش کشتی روی آورد و در مسابقات کشتی تیمهای باشگاهی مقامات باشگاهی کسب کرد و تبحر خاصی در فنون کشتی داشت. علاوه بر کشتی ورزشهای رزمی انجام میداد و هفته یک روز هم برنامه کوهنوردی داشت (علمدار، ص ۴۲). 4 تیر ۱۳۵۴ اولین فرزند او به دنیا آمد نام دخترش را زهرا گذاشت. حسینعلی در ۱۳۵۴ ش بدون اینکه از کارش استعفا دهد و به کسی بگوید کارش را رها میکند و همراه همسرش به روستای زادگاهش برمیگردد. علت تصمیمش این بوده است که نمیتوانست نسبت به مسائلی که در محل کارش اتفاق میافتاد بیتفاوت باشد (علمدار، ص ۵۲). حسینعلی با پس انداز خودش و کمکهای پدر و مادرش یک مینی بوس شراکتی خرید و در جاده هَرچِگان -شهرکرد مسافرکشی میکرد. بعد از مدتی مینی بوس را فروخت و با خرید یک دستگاه اتوبوس به استخدام کارخانه ذوب آهن اصفهان درآمد (علمدار، ص ۶۹). حسینعلی با حضور در روستا دغدغه مشکلات مردم را داشت. مردم برای عبور از رودخانه با مشکل مواجه بودند او با کمک خیرین و اهالی روستا برای عبور مردم از رودخانه یک پل ساختند (همو، ص ۷۲). 1356ش به علت تغییر سیستم آموزشی از شش پایه ابتدایی و شش پایه متوسطه به ابتدایی و راهنمایی و متوسطه و نبود مدرسه راهنمایی و دبیرستان در روستای هَرچِگان؛ حسینعلی تصمیم گرفت با کمک اهالی روستا و خیرین یک مدرسه راهنمایی بسازد (همو، ص ۷۴). به دلیل کافی نبودن کمکهای مالی جمع شده برای تکمیل شدن مدرسه، او مجبور شد تنها راه درآمدش یعنی اتوبوس را بفروشد و کار ساختن مدرسه را تمام کند. شهریور ۱۳۵۷ مدرسه آماده بهره برداری شد و اول مهر اولین گروه از دانش آموزان وارد مدرسه راهنمایی روستا شدند. ۱۳۵۷ش فرزند دوم حسینعلی به دنیا آمد و نام او را کبری گذاشت (علمدار،ص ۵۹). حسینعلی راننده کارخانه ذوب آهن اصفهان بود و کارگران را به کارخانه میبرد. اینگونه با بسیاری از مبارزان آشنا و علت ورود او به صحنه مبارزات انقلاب شد. او اعلامیهها و اخبار را از دفتر آیت الله طاهری امام جمعه فقید اصفهان دریافت میکرد و به نیروهای انقلابی شهرکرد میرساند تا بعد از تکثیر بین مردم توزیع کنند. او همچنین در جلسات اعتقادی رحمان استکی* نماینده مردم شهرکرد در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی (شهادت ۷تیر ۱۳۶۰)شرکت میکرد (همو، ص ۷۰). بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در انتخابات شورای شهر و روستا شرکت کرد و به عنوان عضو شورای روستای هَرچِگان انتخاب شد (همو، ص ۷۷). حسینعلی 3 خرداد ۱۳۸۵ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد(همو، ص ۷۸). به دلیل نداشتن لهجه و داشتن فن سخنوری گویندگی برنامه رادیویی سپاه را که از رادیو شهرکرد پخش میشد برعهده گرفت. متنهای اجرا شده، از نوشتههای خودش بود (همو، ص ۷۹).
با پیوستن به سپاه مدتی به آموزش نیروهای سپاه و بسیج پرداخت. دیدن آموزشهای رنجری ارتش باعث شد حسینعلی از جمله مربیان مجرب سپاه محسوب شود (همو، ص ۴۲). 1358ش به علت تحرکات ضدانقلاب در بین عشایر بختیاری، حسینعلی برای برقراری نظم و امنیت از طرف سپاه به منطقه عشایری بازفت اعزام شد. او به همراه گروهش اولین گروهی بودند که پس از انقلاب در میان عشایر منطقه حضور پیدا کردند (همو، ص ۸۶). او به مدت چند ماه مسئولیت حل مشکلات مردم منطقه و همچنین برقراری نظم و برخورد با دزدها و خوانین را بر عهده داشت (رییسی دهکردی، ص ۳۷).
ترکی هفت روز بعد از شروع جنگ تحمیلی به همرا یک گروه سیزده نفری از استان چهارمحال و بختیاری به منطقه خوزستان اعزام شد (رضائی خیرآبادی، ص ۱۴). 7 مهر ۱۳۵۹ حسینعلی و همراهانش به اهواز اعزام و محل استقرار آنها در پایگاه عاشقان شهادت قرار گرفت. بعد از چند روز استقرار در اهواز به شوش اعزام شدند (علمدار، ص ۱۱۶). اواخر آبان ۱۳۵۹ حیدر طالبی (شهادت: ۱۳۵۹ش)حسینعلی و نیروهای همراهش و همچنین نیروهای محلی شوش به فرماندهی حسن سرخه آن سوی رودخانه کرخه، اولین خط پدافندی جبههی شوش را تثیبت کردند (همو، ص ۱۲۹). حسینعلی بهخاطر مشکل شنوایی بر اثر شلیک آرپیجی به شهرکرد برگشت و فرماندهی نیروها را رحمتالله عشقیان بر عهده گرفت و بعد از مجروح شدن آقای عشقیان، فرماندهی دوباره به حسینعلی واگذار شد. (همو، ص ۱۳۵).
آبان ۱۳۵۹ حسینعلی با همکاری نیروهای ارتش موقعیت تانکهای عراقی را شناسایی، و یک حمله ایذایی را طرح ریزی کردند. این حمله انجام شد و در این حمله استوار عرب فرمانده نیروهای ارتش به شهادت رسید (همو، ص ۱۷۰). پس از توقف عراق در غرب رودخانهی کرخه و استقرار در مواضع پدافندی، عملیاتی برای آزادسازی مناطق اشغال شده طرح ریزی شد. عملیات محدود امام مهدی(عج) در ۲۵ فروردین 1360 در منطقه عمومی خوزستان شوش-زغن-عنکوش با هدف ایجاد سرپل و توسعه آن در مقابل شهر شوش و پاکسازی روستاهای زغن و شلیبه شروع شد حسینعلی و نیروهای تحت امرش مسئولیت آزادسازی چند تپه را به عهده گرفتند (همو، ص ۱۸۴). کل نیروهای عمل کننده در این عملیات، صد و هجده نفر در شش دستهی پانزده نفری، از شش جهت به دشمن حمله کردند. حسینعلی فرمانده یکی از این گروهها بود. در حین عملیات و در مواجهه با نیروهای عراقی حسینعلی از ناحیه پا تیر خورد و مجروح گردید (همو، ص ۱۹۲). او ترکی، مسئول محور عملیاتی از شوش تا دشت عباس بود و تعدادی عملیات ایذایی با نیروهای همراهش در این منطقه انجام دادند. قبل از شروع عملیات ثامن الائمه برای معطوف شدن توجه دشمن به نیروهای خودی طرح عملیات ایذایی در شوش اجرا شد. حسینعلی کار شناسایی و طرح ریزی عملیات در این منطقه را انجام میداد (همو، ص ۲۰۱). عملیات ایذایی در ۳۱ شهریور ۱۳۶۰ در منطقه شوش انجام شد. حسینعلی یکی از فرماندهان این عملیات بود که در این عملیات تیر به پایش خورد و زخمی شد. ولی با این وجود در منطقه شوش ماند (همو، ص ۲۱۶).
یکم بهمن سال ۱۳۶۰ جلسهای با حضور فرمانده و مسئولین تیپ ۱۷ قم برگزار و حسینعلی ترکی به عنوان فرمانده جدید تیپ ۱۷ قم معرفی شد (اشعری مقدم، ص ۲۸). قبل از عملیات فتح المبین که ۲ فروردین ۱۳۶۱ در منطقه شوش و دزفول با هدف آزاد سازی منطقه غرب رود کرخه و جاده دزفول دهلران و تامین اندیمشک بود، حسینعلی مشغول سازماندهی نیروها و شناسایی منطقه عملیاتی شد. دوشنبه چهارم بهمن ۱۳۶۰ حسینعلی و قاسم(حسین) گزل خو، هنگام رساندن کالکهای عملیات به قرارگاه شوش مورد اصابت خمپاره ۱۲۰ قرارگرفتند. حسین گزل خو در همان لحظه شهید شد و حسینعلی به بیمارستان انتقال داده و در آنجا به شهادت رسید (علمدار، ص ۲۷۵). ترکی قبل از معارفه رسمی به عنوان فرمانده تیپ در جبهه شوش به شهادت رسید. پیکر حسینعلی بعد از تشییع در گلزار شهدای روستای هرچگان به خاک سپرده شد.
حسینعلی شخصیت بزرگی داشت. یک عالم بزرگ در یک جسم دنیایی، خودش، بزرگ بود، نمونه بود. از نظر نماز و تقوا سرآمد بود. لباس تنش را درمیآورد و به رزمندگان میداد. نیروها که خسته میشدند برایشان صحبت میکرد. خاطره میگفت و در بین خاطرات بسیاری از نکات اخلاقی را گوشزد میکرد. تا زمانی که نیروها غذا نمیخوردند خودش نمیخورد. وقتی سفره پهن میکردند، هیچوقت اولین کسی نبود که دست به غذا ببرد و آخرین کسی هم نبود که دست بکشد. هیچ وقت نماز شب را ترک نکرد. هرجا به مشکلی برمیخورد، گوشهای به نماز میایستاد. مشکلات را رصد میکرد سپس با یک توسل، راهی پیدا میکرد که به ذهن هیچ کس خطور نمیکرد. این استعداد جنگی او، لطف خدا بود و بس. همیشه از امام خمینی(ره)میگفت. این که ولی امر ماست و باید فرمان او را از جان ودل بپذیریم. این جمله را زیاد تکرار میکرد "پشتیبان ولایت فقیه باشید تا مملکت آسیب نبیند" منتظر بود امام فرمان دهد و او سمعاً و طاعتاً بپذیرد؛ چون سرباز جان نثارش بود. در خط مقدم جبهه از او شجاعتر نبود. بهخاطر روحیات، شخصیت، منش و عملکرد صحیح، رفتار و ژرف اندیشی حسینعلی، ارتشیهای مستقر در منطقه خیلی به او احترام میگذاشتند. در یک کلام استاد اخلاق بود (همو، صص ۱۷۳-174).
در قسمتی از وصیتنامه شهید آمده است: «از زبان من به همه برادران بفرمایید: ای شمایی که لحظه لحظههای عمرتان در سند اعمالتان ضبط میگردد، به شما هشدار میدهم که دست از بعضی افکارتان بردارید و زیاد خود را فهمیده ندانید و برادران پاک و بیریایی که در خدمت اسلام هستند نرنجانید و میتوانید بهجای طرد کردن آنها، آنها را بسازید که از قول ائمه اطهار اگر یک کلام به من بیاموزید من یک عمر بنده شما شدهام و شما این کار را انجام دهید و عزیزان ما را نرنجانید که خدا راضی نمیشود. با برادران خوش رفتاری کنید که اخلاق حسنه از صفات نیک بشریت است. در هر جریانی قرار گرفتید فقط توجه شما به خدا باشد و کاری را انجام دهید که خدا راضی شود نه هیچ کس دیگر، می گویند که باید سواد بیاموزیم و در این مورد تاکید میکنند، آیا از خود هیچ پرسیدهاید که چرا سواد بیاموزیم یا علمهای مختلف فرا میگیرند. آیا هیچ پرسیدهاید که چرا! اما تصور میکنم همان شخصی که بدون فرا گرفتن سواد و دنبال علم رفتنهای این چنانی تمام صفات اخلاق و خصلت و معانی ذات پروردگار را شناخت و انسان الگو برای ما و فرد لایق وحی برای خدا گردید و بنای یک دین حق و بزرگترین روشها و پدیده انسانی را به بشریت به ارمغان آورد. و نیک بدانید که انسان به سواد آموزی و علمهای گوناگون فراگیری نمیتواند، فقط در راه الله و بندگی خدا به مرتبه عالی برسد.
و ای پدران و مادران! دل میازارید و خود را غمگین مپندارید که خدا دوستدار شماست و از بین همه بشریت شما را [بر]گزید و از بوستان شما گلها را لایق چیدن جست و بسی شادی نمایید که باغبانان شایستهای هستید. و ای برادران و خواهران! از این سینه چاکان درگاهش پند گیرید و به قافلهشان برسید که دیری نپاید که بمانید و کاروان بگذرد» (بش)
حاصل زندگی او سه دختر است. درباره حسینعلی ترکی سه کتاب به نامهای خداحافظ رفیق، چهرههای ماندگار ۶۰ و سهم من از آسمان نوشته شده است. یکی از خیابانهای اصلی شهرکرد و خیابانی در روستای هَرچِگان به نام این شهید نامگذاری شده است. هر ساله در روستای هرچگان برای این شهید یادواره برگزار میشود. همچنین یادوارهای برای شهید ترکی به عنوان شهید شاخص کارگری و یادواره شهدای کارگری کشور در سال ۱۳۹۴ در شهرکرد برگزار گردید.
مآخذ: ترکی، حسینعلی، وصیتنامه، سند بش، موجود در اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان چهارمحال و بختیاری؛ اشعری مقدم، محمدرضا، کربلایی، مهدی، چزابه تا زید: کارنامه عملیاتی لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع) در دوران دفاع مقدس(1360-1361) ، قم: بین الحرمین، ۱۳۹۶ ش؛ رضائی خیرآبادی، حسن، غبار عشق: مجموعه خاطرات سرهنگ پاسدار حاج محمد کیانی، سامان: سامان دانش، ۱۳۸۴ ش؛ رییسی دهکردی، اردشیر، سالهای پرخاطره، شهرکرد: سدره المنتهی، ۱۳۹۶ش؛ سرخ لالههای زردکوه: سرداران، امیران، فرماندهان و سرافرازان شهید استان چهارمحال و بختیاری، به کوشش معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان چهارمحال و بختیاری شهرکرد: سدرۀ المنتهی، ۱۳۹۳ش؛ علمدار، سیده زهره، خداحافظ رفیق: زندگینامه و خاطرات سردار شهید حسینعلی ترکی، شهرکرد: موسسه فرهنگی و هنری ایثارگران چهارمحال و بختیاری، مقاومت، ۱۳۹۴ش؛ علمدار، سیده زهره، سهم من از آسمان: زندگینامه سردار شهید حسینعلی ترکی به روایت عصمت محمدی، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، صریر، ۱۴۰۰ش.
/ نرگس آل مومن دهکردی/